کازینسکی مسیر منحصربهفردی را در زندگیاش دنبال کرد؛ پسر منزوی، اما نابغهای بود که دانشجوی دانشگاه هاروارد شد، دکترای ریاضی محض گرفت، به تدریس پرداخت و تا استاد تمام شدن در دانشگاه پیش رفت، چندین سال دور از شهر و تمدن در یک کلبهی جنگلی گوشهنشین شد و مانند انسانهای بدوی غذای روزانهاش را شکار میکرد، تبدیل به قاتلی بدنام و ضداجتماع شد و در نهایت با حکم دادگاه زندانی شد و در زندان به زندگیاش پایان داد.
کازینسکی، مغز متحرک
تئودور جان کازینسکی در تاریخ ۲۲ مه سال ۱۹۴۲ در شیکاگو به دنیا آمد. پدر او در تجارت خانوادگیاش، کارخانه سوسیس کازینسکی در جنوب شهر کار میکرد و مادرش خانهدار بود. والدین کازینسکی از مهاجران لهستانی بودند که در منطقهی شیکاگو ساکن شده بودند. هردوی آنها دبیرستان را رها کرده بودند تا کار کنند و در دبیرستان شبانه توانستند دیپلم بگیرند. طبق شنیدهها، والدین کازینسکی مهربان، کوشا و متفکر بودند.
تد از از دوران کودکی منزوی بود و احساس میکرد بقیهی آدمها او را درک نمیکنند. وقتی یکی از عمههایش به ملاقاتش آمد، پدرش از او پرسید: «چرا با عمهات صحبت نمیکنی؟» تد در پاسخ به پدرش گفت: «اصلا چرا باید با او صحبت کنم؟ او بههرحال مرا نمیفهمد!»
تد در دوران ابتدایی تحصیل، دو کلاس را بهصورت جهشی خواند. او بعدها با گلایه از والدینش گفته بود که صرفاً رشد عقلی من برای والدینم اولویت و اهمیت داشت و آنها به احساساتم توجهی نمیکردند.
چندین سال بعد، لورن دی یانگ از همکلاسیهای دوران دبیرستان تد دربارهی خصوصیات اخلاقی او به نیویورک تایمز گفت: «تد هیچوقت به عنوان یک شخص، با شخصیتِ مستقل دیده نشد و او همیشه به عنوان یک مغز متحرک در نظر گرفته میشد.»
حضور کازینسکی در یک آزمایش انسانی بیرحمانه
تد به دلیل همان جهشی خواندن کلاسهای ابتداییاش، توانست در ۱۶ سالگی وارد دانشگاه هاروارد شود. دوران دانشجویی تد هم دوران عجیبی بود. زمانی که دانشجوی سال دوم دانشگاه هاروارد بود، او توسط هنری آ. موری، از اساتید برجستهی رشته روانشناسی هاروارد برای کار بر روی یک آزمایش انسانی بیرحمانه و عجیب استخدام شد.
در این آزمایش، ۲۲ دانشجوی سال پایینی را به مدت سهسال تحت بازجوییهای توهینآمیز و تحقیرآمیز قرار میدادند تا واکنش آنها در برابر استرس شدید مورد مطالعه قرار بگیرد. این آزمایش سخت و استرسزا، شبیه به فرآیندهای غربالگری مأموران مخفی بود که استاد تد در طول جنگ جهانی دوم به طراحی و توسعهی آنها کمک کرده بود.
این آزمایشها بهقدری خشن و بیرحمانه بودند که آژانس اطلاعات مرکزی آمریکا (CIA) در سال ۲۰۱۸ اعلام کرد که این آزمایشهای انسانی بخشی از پروژهی MK-Ultra – پروژهای که کنترل ذهن را مورد مطالعه قرار میداد – بودهاند و آن را «ناراحتکننده» و «غیرقابل دفاع از نظر اخلاقی» اعلام کرد.
هوش بالای تد در زمان دانشجوییاش هم مورد تحسین همکلاسیهایش قرار گرفته بود. یکی از همکلاسیهایش در این باره گفته بود «تد انگار میتوانست شعر بنویسد؛ درحالی که بقیه ما در حال تلاش برای یادگیری دستور زبان بودیم.»
تد پس از تحصیل در دانشگاه هاروارد، وارد دانشگاه میشیگان شد و به تحصیل در مقاطع ارشد و دکترا مشغول شد و همزمان تدریس هم میکرد. یکی از اساتید ریاضی او درخصوص هوش بالای تد گفته بود: «کلمهی باهوش برای توصیف نبوغ تد کافی نیست.»
او در سال ۱۹۶۷ و در زمانی که تنها ۲۵ سال داشت به عنوان دستیار در دانشگاه برکلی ایالت کالیفرنیا به تدریس ریاضیات محض پرداخت. آثار علمی برجستهای تألیف کرد و در دانشکدهی ریاضی ارتقا یافت. در نهایت او دو سال بعد، درحالی که بسیار نزدیک به دریافت درجهی استاد تمامی دانشگاه شده بود، ناگهان از سمتش در دانشگاه استعفا داد و تدریس را کنار گذاشت.
ترک دانشگاه، زندگی در کلبهی جنگلی
پس از استعفا از دانشگاه، کازینسکی به خانهی پدریاش در ایلینویز بازگشت و دو سال بعد در سال ۱۹۷۱ به یک کلبهی جنگلی در مونتانا که خودش ساخته بود نقل مکان کرد. کازینسکی در این کلبه که نه آب لولهکشی داشت و نه برق، زندگی سادهای در پیش گرفت و تصمیم گرفت تا از شهر و زندگی مدرن فاصله بگیرد و نه تنها دانشگاه و فضای آکادمیک را رها کرد، بلکه بهنوعی از شهرنشینی و زندگی مدرن هم استعفا داد و به جنگل پناه برد.
کلبهای که کازینسکی ساخته و در آن زندگی میکرد
او زمانی که در این کلبه زندگی میکرد، غذای روزانهاش را با شکار حیوانات میگذراند و غذای مورد علاقهاش خرگوش بود. او همچنین از حضور و تردد افراد دیگر در جنگل و نزدیک کلبهاش خشمگین میشد و اقدامات خرابکانهای مانند آتش زدن و تلهگذاری انفجاری علیه آنها انجام میداد.
کازینسکی که با زندگی در جنگل، افکار ضداجتماعیاش شدت گرفته بود بعداً در مصاحبهای که پس از دستگیر شدن انجام داد گفته بود «تابستان سال ۱۹۸۳ متوجه شدم که افراد زیادی حوالی کلبهی من تردد میکنند و در برخی از نقاط جنگل که بسیار بکر بود، جادهکشی شده است. نمیتوانید تصور کنید که چقدر ناراحت شدم. از آن لحظه تصمیم گرفتم که به جای تلاش برای کسب مهارتهای بیشتر زندگی در طبیعت، به انتقام از مدرنیته فکر کنم!»
زندگی تقریباً بدوی در کلبهای در جنگل، دوری از اجتماع و زندگی مدرن، مطالعهی کتابهای ضداجتماعی و مقابله با حضور مردم در کنار محل زندگی کازینسکی، بهنوعی پایهریزی برای تبدیل شدن استاد و نابغه ریاضی محض یکی از معروفترین دانشگاههای جهان به فردی بود که با هدف مقابله با جامعهی مدرن، اقدام به بمبگذاری در دانشگاه و خطوط هوایی میکرد!
بمبگذاری و تبدیل شدن به یونابامبر
یونابامبر (Unabomber) لقبی بود که افبیآی به کازینسکی داده بود. این لقب به این دلیل به او داده شده بود که اهداف اولیهاش برای بمبگذاری اغلب دانشگاهها (Universities) و خطوط هوایی (Airlines) بودند.
بمبگذاری اولیهی کازینسکی بین سالهای ۱۹۷۸ تا ۱۹۸۰ انجام شدند. این بمبگذاریها دانشگاه نورثوسترن، رئیس خطوط هواپیمایی یونایتد ایرلاینز و مسافران یک پرواز از مبدأ شیکاگو به واشنگتن را هدف قرار دادند.
در اولین اقدام، کازینسکی در سال ۱۹۷۸ یک بسته حاوی بمب را برای استاد مهندسی مواد دانشگاه نورث وسترن ارسال کرد که البته او را نکشت و جراحات جزئی ایجاد شد. در دومین مورد، کازینسکی یک بسته حاوی بمب را در محفظهی بار هواپیمایی که از شیکاگو به واشنگتن پرواز میکرد قرار داد، اما نقص فنی بمب، مانع از انفجار شد، اما جعبهی حاوی بمب دود زیادی تولید کرد که باعث شد خلبان هواپیما را به صورت اضطراری بنشاند. مقامات افبیآی اعلام کردند که این بمب قدرت کافی برای از بین بردن کل هواپیما را داشت!
بمبگذاری در هواپیما دیگر شوخی بردار نبود و پروندهی تحقیقاتی بزرگی را برای پیدا کردن عامل این بمبگذاری روی میز افبیآی باز کرد.
کازینسکی عادت داشت تا جعبههای حاوی بمب را برای افراد ارسال کند. او برخی از این جعبهها را با پست ارسال میکرد و برخی دیگر را خودش شخصاً تحویل میداد.
بمبهای دستسازِ مرگبار کازینسکی، منجر به تحولات و تغییراتی در سطح ملی آمریکا شد و نحوهی ارسال بستهها و همچنین فرآیند برخی از سفرهای هوایی آمریکا را تغییر داد. خطر این بمبگذاریها حتی در جولای سال ۱۹۹۵، برخی سفرهای هوایی ساحل غربی آمریکا شامل ایالتهای کالیفرنیا، اورگن و ایالت واشینگتن را به تعطیلی کشاند.
استفاده چوب درختان و عناصر طبیعت؛ امضای کازینسکی در ساخت بمب
کازینسکی در اکثر جعبههای بمبی میساخت، اجزای قابل انفجار را در لولهای قرار میداد و آن را به دقت در این جعبهها جاسازی میکرد. او برای از بین بردن اثر انگشتاش آنها را سمباده میکشید. کازینسکی اغلب اوقات سرنخهای اشتباه هم در جعبهها جاسازی میکرد. یکی از امضاهای او در ساخت جعبههای بمب، نوشتن کلمهی FC روی لوله حاوی مواد منفجره بود. بعدها مشخص شد که FC مخفف عبارت Freedom Club به معنای «کلاب آزادی» بوده است. افبیآی به واسطهی اینکه حروف مرموز FC روی بمبها حک میشدند یا در نزدیکی محل انفجار با اسپری رنگآمیزی میشدند، توانستند حملات اولیهی کازینسکی را بهم مرتبط کنند.
امضای دیگر کازینسکی، قرار دادن شاخه یا پوست درخت در جعبههای بمب بود. رابرت گریسمیت، نویسندهی جنایی بعدا در یکی از کتابهایش اشاره کرد که «کازینسکی وسواس عجیبی در قرار دادن چوب در جعبههای بمب داشت و استفاده از این عناصر گرفته شده از طبیعت، امضای کازینسکی در ساخت بمب بود.»
اولین قربانی که بمبهای یونابامبر برجای گذاشت، هیو اسکراتون نام داشت و صاحب یک فروشگاه کامپیوتر بود که از جراحات ناشی از انفجار بمبهای دستساز کازینسکی در سال ۱۹۸۵ جان باخت.
پس از گرفتن اولین قربانی، کازینسکی دو مرد دیگر را هم به قتل رساند؛ یک مدیر تبلیغات در نیوجرسی و یک دلال صنعت جنگلداری در کالیفرنیا.
شدت جراحت انفجار بمبی که گیلبرت ماری، دلال چوب را از پا درآورد به قدری شدید بود که خانوادهاش هنگام وداع و خاکسپاری، فقط قسمتهایی از پایین زانوی او را مشاهده کردند.
با گذشت زمان، کازینسکی مجموعهای از بمبهای پیچیدهتر را به صورت دستی و پستی تحویل قربانیانش داد. او در مجموع بین سالهای ۱۹۷۸ تا ۱۹۹۵، ۱۶ فقره بمبگذاری کرد، ۳ نفر را کشت و ۲۳ نفر را مجروح کرد.
انتشار مانیفست ۳۵ هزار کلمهای کازینسکی
پس از کشته شدن آخرین قربانی کازینسکی، او نامهای به نیویورک تایمز ارسال کرد و تقاضای معامله کرد. او قول داد تا در ازای انتشار مقالهی طولانی که درخصوص ایدههایش نوشته بود و نوعی مانیفست قلمداد میشد، دیگر مردم را هدف بمبهایش قرار ندهد.
سرانجام نیویورک تایمز و واشنگتن پست با توصیهی افبیآی و وزارت دادگستری آمریکا، پیشنهاد کازینسکی برای انتشار مقاله ۳۵ هزار کلمهای او و معامله را پذیرفتند. عنوان مانیفست کازینسکی، «جامعهی صنعتی و آیندهی آن» نام داشت و به صورت آنلاین و چاپی، به انتشار رسید.
کازینسکی در این مانیفست ادعا کرده بود که «سازماندهی کنونی جامعه و کنترل مسائل مرگ و زندگی در حال حاضر به دست به سیاستمداران، مدیران شرکتها، بروکراتهای ناشناس و تکنسینها افتاده است.»
کازینسکی معتقد بود که این وضعیت، انسان مدرن را افسرده میکند. در حالی که انسان بدوی، از تعیین مسائل زندگی و مرگ به دست خودش رضایتمند میشود و احساس امنیت را در آنچه کازینسکی «طبیعت وحشی» میخواند پیدا میکند.
لو رفتن هویت یونابامبر
این مقاله که واکنشهای مختلفی را در پی داشت، در نهایت منجر به لو رفتن هویت یونابامبر شد.
خانم لیندا پاتریک، همسر برادر کازینسکی که استادیار فلسفه در دانشگاه بود، بهصورت اتفاقی توجهش به این مقاله طولانی جلب شد. او احساس کرد که لحن این مقاله را که افبیآی چندین سال بود که روی پیدا کردن هویت نویسندهی آن تحقیق میکرد را میشناسد. او این مسئله را با شوهرش دیوید کازینسکی درمیان گذاشت و ابتدا به شوخی و سپس جدی گفت که این مانیفست، او را به یاد حرفهایی میاندازد که تد کازینسکی، برادر تنها و عجیب غریبش؛ یعنی همان یونابامبر میزد، میاندازد.
خانم پاتریک به شوهرش یادآوری کرد که لحن این مانیفست بسیار شبیه به نامههایی است که تد برای شوهرش مینوشت و ارسال میکرد.
در نهایت دیوید کازینسکی، برادر یونابامبر به سراغ مأموران افبیآی رفت و این مسئله را با آنها درمیان گذاشت. انتشار این مانیفست بود که هویت یونابامبر معروف که برای سالها توانسته بود هویتاش را پنهان کند و ترس و اضطراب را به جان مردم انداخته بود فاش شود.
بازداشت یونابامبر؛ پایان طولانیترین و گرانترین تحقیقات افبیآی در طول تاریخ
مأموران افبیآی، از سال ۱۹۷۹ با یک تیم بزرگ که شامل بیش از ۱۵۰ نفر پژوهشگر، تحلیلگر و مأمو اطلاعاتی میشد، دهها هزار سرنخ را برای یافتن هویت یونابامبر بررسی کرده بودند. آنها پس از شنیدن اظهارات دیوید، برادر یونابامبر، به سمت روستایی که کلبهی جنگلی مظنون قرار داشت رفتند.
کلبهی یونابامبر در منطقه بسیار دورافتادهای در ایالت مونتانا قرار داشت و عملیات بازداشت و نظارت چندین روز طول کشید.
کلبهی چوبی یونابامبر دو پنجره داشت، اما پردههای ضخیم مانع دیدن داخل کلبه توسط مأموران افبیآی میشد. درنهایت یکی از مأموران افبیآی فریاد زد که یک جنگلبان به کمک نیاز دارد. این جمله باعث شد تا مرد لاغراندامی که موهای پرپشت و نامرتبی داشت از کلبه بیرون بیاید و بلافاصله توسط مأموران شناسایی و بازداشت شود. او تد کازینسکی، همان یونابامبر معروف بود که مأموران افبیآی ۱۷ سال آزگار را برای به دام انداختن او تلاش کرده بودند و طولانیترین و گرانقیمتترین تحقیقات در طول تاریخ را برای بازداشت او به اجرا درآورده بودند.
مأموران افبیآی برای بازداشت یونابامبر در طول این ۱۷ سال، بیش از دو هزار صفحه گزارش نوشته بودند و گروه ضربت برای بازداشت او در طول این سالها بیش از ۵۰ میلیون دلار هزینه کرده بود.
مأموران افبیآی پس از بازداشت یونابامبر در سال ۱۹۹۶، در کلبهی اوچندین قطعه مربوط به ساخت بمب، بیش از ۴۰ هزار صفحه وقایعنگاری دستنویس که شامل نوشتارهایی درخصوص تجربههای ساخت بمب بود، یک بمب دستساز آماده و همچنین تعداد زیادی کتاب پیدا کردند.
ابد و یک روز؛ حکم دادگاه برای کازینسکی
تد کازینسکی در دادگاه به ۱۳ فقره بمبگذاری متهم شد. وکلای کازینسکی سعی داشتند تا دادگاه را متقاعد کنند که موکلشان از سلامت عقلی برخوردار نیست، اما او با این طرح وکلایش موافقت نکرد. دادگاه در نهایت حکم اعدام برای او صادر نکرد. او بهجای اعدام به تحمل هشتبار حبس ابد بدون عفو و به عبارتی «ابد و یک روز» زندان محکوم شد.
او سالهای محکومیتاش را در یکی از امنیتیترین زندانهای دولت آمریکا به نام «ایدیاکس فلورانس» سپری کرد.
رفتارهای عجیب کازینسکی حتی در زندان هم پایان نیافت. او دعوتنامه دانشگاه هاروارد برای شرکت در جشن یادبود این دانشگاه را رد کرد و سالهای فعالیتش در دانشگاه را «زندان» خواند و از سالهای حبساش به عنوان «پاداش» یاد کرد.
در سال ۲۰۱۷ شبکهی «دیسکاوری» یک سریال هشت قسمتی با نام Manhunt: Unabomber را از زندگی تد کازینسکی ساخت و به نمایش درآورد که با اقبال تماشاگران روبهرو شد.
اثبات اختلالات روانی و پایان زندگی نابغهی تروریست
سالی جانسن، روانشناس جنایی زندانهای آمریکا که به دستور قاضی، کازینسکی را معاینه کرد، معتقد است که کازینسکی دچار اخلال شخصیت اسکیزوئید است. افراد مبتلا به این اختلال، معمولاً علاقهای به برقراری روابط اجتماعی ندارند و به یک زندگی انفرادی، پنهانکاری، رازداری، سردی عاطفی و بیتفاوتی گرایش دارند و از اکثر فعالیتهای زندگیشان لذت نمیبرند.
دلایل این روانشناس برای تشخیص اختلال روانی برای کازینسکی این بود که اولاً او معتقد است «جامعه بد است و باید علیه آن شورش کرد.» و همچنین کازینسکی «خشم شدیدی از خانواده و جامعه دارد و معتقد به یک ایدئولوژی جامعهستیزانه است.»
تد کازینسکی استاد ریاضیات سابق و تروریست بمبساز در نهایت روز شنبه ۱۰ ژوئن ۲۰۲۳ در سن ۸۱ سالگی در زندان فدرال کارولینای شمالی درگذشت. نیویورک تایمز البته در گزارشی نوشت که کازینسکی در زندان خودکشی کرده و به زندگیاش پایان داده است.